نویسنده: محمد ابراهیم احمدی بازگشت به فهرست
یکی از مباحث کلیدی، شناخت سیرة اقتصادی معصومان8 است که در این میان، چگونگی کسب در آمد و هزینه کردن آن در زندگی، از اهمیّت ویژهای برخوردار است؛ لذا این موضوع را در سیرة فردی و خانوادگی پیامبر(ص) مورد بررسی قرار میدهیم.
زندگی 63 سالة پیامبر(ص) را اگر به سه دورة « کودکی و نوجوانی » ، «تشکیل خانواده» و «پیامبری و «حکومت» تقسیم کنیم، منبع تأمین مخارج زندگی حضرت ، بدین قرار خواهد بود :
البته آن حضرت در این سنین، گوسفندان خود و عشیرهاش را به چراگاه میبرد و به امر «چوپانی» اشتغال داشت، و زمانی هم همراه عمویش و نیز در کاروان تجاری خدیجه (علیها السلام) به کار «تجارت» مشغول شد.[1]
در دورة جاهلیّت ، حضرت خدیجه (علیها السلام) – بانوی ثروتمند قریش – کاروان های متعدّدی به مناطق گوناگون میفرستاد. وی بعد از ازدواج با حضرت محمّد (ص)تمام دارایی خود را به ایشان بخشید و آن حضرت هم تا پایان عمرش از حمایت های معنوی و مادّی امّالمؤمنین خدیجه (علیها السلام) ستایش و تجلیل میکرد.[2]
بر اساس حکم قرآنی (انفال/41) یک پنجم سود خالص درآمد سالیانه و امور دیگر – با شرایط ویژة فقهی – به خداوند، پیامبر و سادات نیازمند، تعلّق دارد که البته حضرت از حقّ خدادادی اش ( سهم معصوم (علیه السلام) ) هم کمتر استفادة شخصی میبرد.
پیامبر (ص)هم در « غزوات» بسان یک رزمندة معمولی، از غنائم جنگی سهم میبرد.
در هنگام تقسیم درآمد حکومتی، پیامبر(ص) همچون یک شهروند جامعة اسلامی و به طور مساوات، سهمیّة خود و خانوادهاش را جدا میکرد؛ گرچه باز هم در مواقعی سهم خود را به «نیازمندان» اختصاص میداد.[3]
اصحاب و برخی از سران قبائل و رؤسای کشورها ( مثل: پادشاه حبشه و قیصر روم ) هدایای گوناگونی به خدمت پیامبر(ص) تقدیم میکردند.[4] و یا به میزبانی آن حضرت، مفتخر میشدند؛ چنان که آن حضرت میفرمود: - اگر شانة گوسفندی به من هدیه دهند، میپذیرم و اگر دعوتم کنند، اجابت میکنم.[5] – اگر مؤمنی به خوردن یک ذراع گوسفند دعوتم کند، میپذیرم .... و اگر مشرک یا منافقی شتری بکشد و دعوتم کند، قبول نمیکنم......[6]
حال، ممکن است این پرسش مطرح شود:« میراث مادّی و مالی حضرت، چه موارد و مبالغی بوده است؟» امام صادق (علیه السلام) در این زمینه میفرماید :
«وقتی پیامبر(ص) رحلت کرد، از خود دینار، درهم، غلام، کنیز، گوسفند و شتری به جا نگذاشت مگر شتر سواری خود را. و چون به رحمت الهی واصل شد، زرهش نزدیک یهودی – از یهودیان مدینه – برای بیست صاع جو، که برای نفقة خانوادهاش از او قرض گرفته بود، در گرو بود.»[7]
پیامبر اعظم(ص) در طول زندگی پر برکتش – برای رفع نیازهای اوّلیة خود و خانوادهاش – از کم ترین امکانات بهرهمند بود «و کان خفیف المؤنة»[8] به برخی از این موارد، گذرا میپردازیم.
در گفتار برخی از امامان: و صحابه آمده است که:
پیامبر(ص) هرگز نان گندم نخورد و از نان جوین هم هرگز به اندازة سیر شدن، تناول نکرد.[9]
سه شب پشت سر هم از نان جوین سیراب نشد.[10]
حضرت از هر نوع غذایی که خدا برایش حلال کرده بود، با خانواده و خدمتکارانش میخورد[11].
خرما و آب، بیش ترین خوراکش بود..[12].
و کان(ص) یعصّب الحجر علی بطنه من الجوع ....؛ پیامبر (ص) گاهی از شدّت گرسنگی، بر شکم خود سنگ میبست . هر طعامی برایش حاضر میکردند، میخورد ....[13]
ابن عباس میگوید:
«چه بسا پیامبر(ص) چند شب گرسنه میماندو برای آن حضرت و خانوادهاش غذای شب پیدا نمیشد...»[14]
آن حضرت خود نیز میفرمود:
« یک ماه چنان سپری شد که من و بلال، جز چیزی که زیر بغل بلال نهان میشد ] و میآورد[، غذایی نداشتیم.»[15]
امام باقر (علیه السلام) در هنگام بیان«خوراک سادة پیامبر(ص)» چنین میفرماید :
« ... البته من نمیگویم که پیامبر(ص) چیزی ]برای خوردن[ پیدا نمیکرد؛ بلکه گاهی به یک مرد، صد شتر میبخشید. پس اگر آن حضرت دلش میخواست بخورد، هر آینه میتوانست بخورد.»
امام باقر (علیه السلام) در ادامه بیان میکند که : جبرئیل (علیه السلام) سه بار، کلید گنج های زمین را به پیشگاه رسول خدا(ص) تقدیم کرد؛ امّا حضرت از پذیرفتن آنها خودداری نمود تا همواره در برابر پروردگارش، فروتنی و تواضع داشته باشد.[16]
در خوراک و پوشاک، از غلامها و کنیزان خود، برتری نمیجست.[17]
حضرت میفرمود :«من تا هنگام مرگ، از پنج چیز دست برنمیدارم ... پوشیدن لباس پشمینه و ....»[18]
جنس لباس حضرت، از پنبه بود و در حال ضرورت، از لباس پشمی و موئی استفاده میکرد.[19]
عبای کهنة وصله داری داشت که گاهی آن را به تن میکرد و میفرمود:
«إنّما أنا عبد ألبس کما یلبس العبد؛ من، بندهام و همچون ]لباس[ بندگان مییپوشم.» [20]حضرت به ابوذر میفرمود: من، لباس خشن و زبر میپوشم.»[21]
بعد از ورود پیامبر (ص)به مدینه، آن حضرت به مدّت هفت ماه در خانة ابوایّوب انصاری زندگی کرد و پس از اتمام ساخت مسجد و خانههای اطراف آن، تا هنگام رحلت در همان خانههای مسجدش سکونت داشت.[22]
در روایتی آمده است:
« پیامبر(ص) از دنیا رحلت کرد، در حالتی که خشتی روی خشتی نگذاشت.»[23]
وسائل زندگی پیامبر(ص) و همسرانش هم بسیار محدود و ساده بود؛ به گونهای که اصحاب و حتّی دشمنان ، دچار شگفتی شده بودند[24]. در روایات میخوانیم:
بالش و تشکی از پوست داشت که با لیف خرما پر شده بود....[25]
گاهی آن حضرت روی حصیر – بدون فرش – میخوابید.[26]
زیرانداز حضرت، یک عبا و متکّایش از پوست و بار آن از لیف خرما بود.[27]
سوخت منزلش، شاخههای درخت خرما بود.[28]
حضرت بر انواع مرکب ها (شتر، اسب و قاطر) و بیش تر بر الاغ – بیپالان – سوار میشد.[29] یعنی ارزانترین وسیلة نقلیّة آن روز.
حضرت خود، مایحتاج زندگیاش را از بازار تهیّه میکرد و به سوی خانوادهاش حمل مینمود،[30] و در این باره میفرمود:
«لا أشتری شیئاً لیس عندی ثمنه؛ چیزی که پول و قیمت آن را ندارم، نمیخرم.»[31]
البته پیامبر(ص) در برخی از موارد، برای رفع نیازهای ضروری دیگران یا خانوادهاش از اصحاب و گاهی از یهودیان، پول قرض میگرفت. لذا پیش از رحلت به وصیّ و جانشین خود، امام علی (علیه السلام) سفارش کرد که قرض و بدهیهایش را بپردازد.[32]
همسران پیامبر (ص) پس از جنگ بنی قریضه – که غنیمت سرشاری نصیب رزمندگان و حکومت اسلامی شده بود – از آن حضرت درخواست خرجی بیشتر و امکاناتی شدند؛ پیامبر(ص) با ردّ تقاضاهای آنان ، یادآور شد:
«من، رهبر اسلام و مسلمانان هستم و باید زندگی بسیار عادی و سادهای داشته باشم تا بینوایان و مستمندان ، احساس حقارت و پستی نکنند.»
متأسّفانه « امّهات مؤمنین» بر درخواست های خود، پافشاری کردند و قلب رسول الله(ص) را آزردند .... لذا آن حضرت به مدّت یک ماه از همسرانش کناره گیری کرد. سرانجام آیاتی (احزاب / 28-31) نازل شد، مبنی بر این که:
ای بانوان پیامبر! اگر زندگی پر زرق و برق دنیا را میخواهید ، میتوانید از حضرت جدا شوید؛ امّا به خدا ، پیامبر و پاداشهای بزرگ الهی در قیامت علاقه دارید، پس به همین زندگی ساده و افتخار آمیز نبوی ، قانع و راضی باشید.[33]
در متوی اسلامی – به ویژه در مباحث اخلاقی، عرفانی – موضوعی به نام «زهد» و «زاهد» بیان شده است. که متأسفانه برداشت نادرست از آن به عمل آمده و در گفتار و رفتار برخی از مسلمانان ، مشاهده میشود و آن، ترک دنیا و بسنده کردن به امور ناچیز مادّی است ! و حال آن که در احادیث و سیرة معصومان: «زهد، به معنای عدم دلبستگی به دنیا و مظاهر مادّی آن است.»
ممکن است عدّهای برداشت ناصحیح خود را به سیرة عملی پیامبر(ص) و امام علی (علیه السلام) استناد بدهند؛ لذا در مقام پاسخ ، میگوییم:
اوضاع نا به سامان زندگی اقتصادی مسلمانان صدر اسلام و نیز سرپرستی حکومت اسلامی، ایجاب میکرد که این دو بزرگوار، از کم ترین امکانات مالی ( خوراک، پوشاک، مسکن و غیره) استفاده کنند؛ امّا بعد از سپری شدن آن دوره و پیدایی رفاه نسبی – مثلاً در عصر زندگی امام صادق (علیه السلام) – معصومان : هم به قدر کفاف، از خوراک و پوشاک بهتری ، برخوردار بودند.[34]
و جالب است بدانیم که پیامبر(ص) مفهوم حقیقی «زهد» را این گونه بیان فرموده است:
«الزّهادة فی الدّنیا لیست بتحریم الحلال ....؛ زهد داشتن در دنیا، به این نیست که حلال را بر خود حرام کنی یا مال خود را تلف سازی؛ بلکه زهد، این است،که به آنچه در دست داری، بیشتر از آنچه نزد خداست ، اعتماد نداشته باشی .....»[35]
امام علی (علیه السلام) در ضمن پرسش و پاسخ با یک یهودی و تأیید زهد عیسی (علیه السلام) فرمود:
«و محمّد (ص) أزهد الانبیاء ...؛ ولیکن حضرت محمّد(ص) از همة پیامبران زاهد تر بود. زیرا وی کنیزها و همسرانی داشت؛ با این حال ، هیچ وقت سفرهای که در آن طعامی باقی مانده باشد، برچیده نشد و هرگز نان گندم نخورد و از نان جوین هم سه شبانه روز متوالی سیر نشد.»[36]
و نیز در روایتی میخوانیم که :
«و کان رسول الله(ص) لاینظر الی ما یستحسن من الدّنیا؛ پیامبر(ص) به متاع دنیا، که موجب دلبستگی و شیفتگی [مردم] است، نظر نمیافکند.»[37]
هر روز، افراد زیادی به محضر پیامبر(ص) شرفیاب میشدند و نیازهای مادّی و معنوی خود را مطرح میکردند؛ در این میان طبقة مستضعف، چشم امیدشان به پیامبر رحمت و محبّت بود و آن حضرت نیز بیشتر با این گروه نشست و برخاست داشت و همواره با دیدة احترام و تکریم به آنان مینگریست.[38] امام صادق (علیه السلام) در توصیف پیامبر(ص) و «راز مزاح» حضرت با اصحاب، میفرماید:
«از رأفت و مهر پیامبر(ص) این بود که با یارانش «مزاح» میکرد تا عظمت و ابّهتش، دل آنها را نگیرد و بتوانند به او نگاه کرده و حوائج خود را بازگویند.»[39]
سیرة رسول خدا(ص) با ارباب رجوع – به ویژه نیازمندان – چنین بود:
- هر کس برای حاجتی نزدش میآمد، چه آزاد و چه غلام و کنیز، جهت رفع گرفتاریاش اقدام میکرد.[40]
- هر گاه مشغول نماز بود و کسی کنارش مینشست ، نماز خود را با تخفیف و اختصار به پایان میرساند و به سوی آن شخص برمیگشت و میپرسید:
«آیا حاجتی داری؟»[41]
- هرگز در پاسخ به درخواست محرومان واژة «نه» را به کار نبرد؛ بلکه اگر چیزی (غذا ، لباس و پول ) نزدش بود، عطا میکرد و گر نه با مهربانی میفرمود:
«خدا برساند؛ ان شاء الله جور میشود.»
آن حضرت در این باره میفرماید:
«من سئلنا لم ندّخر عنه شیئاً نجده؛ هر کس از ما درخواستی بکند، اگر چیزی داشتیم، از وی دریغ نخواهیم کرد.»[42]
«لو کان لی مثل اُحد ذهباً ...؛ اگر به اندازة کوه اُحد «طلا» داشته باشم، دوست دارم پس از سه روز چیزی از آن به نزد من نباشد، مگر مقداری که برای قرضی ذخیره کرده باشم.[43]
جالب است بدانیم که:
رسول خدا(ص) هرگاه پول و غذایی نزدش نبود، بیشتر از هر جایی دیگر، نیازمندان را به خانة امام علی (علیه السلام) می فرستاد و اهل بیت: نیز آنان را به نیکی پذیرا میشدند.[44]
و نکتة دیگر، این که:
اصحاب در اوقاتی از شبانه روز، به خانة پیامبر(ص) آمده و ناهار و شام میخوردند و دیر وقت به خانه های خود برمیگشتند و حضرت نیز از شرم و حیا ، به آنان چیزی نمیفرمود . این مسأله، باعث میشد که پیامبر(ص) و خانوادهاش از استراحت و کارهای خود بازبمانند؛ لذا با نزول آیهای ( احزاب /53 ) این موضوع به مسلمانان یادآوری شد.[45]
عایشه میگوید:
روزی گوسفندی ذبح کردیم و پیامبر(ص) تمام قسمتهای گوشت را به دیگران انفاق نمود و تنها کتفی از گوسفند باقی ماند؛ لذا به پیامبر(ص) گفتم: از گوشت گوسفند فقط کتف آن باقی ماند! حضرت فرمود:
«هر آنچه انفاق کردیم، باقی است غیر ازاین کتف .»[46]
امام صادق (علیه السلام) میفرماید :
ویژگی پیامبر(ص) چنین بود که : هر کس از وی چیزی از مال دنیا میخواست، به او عطا میکرد. لذا یک روز، زنی فرزندش را نزد پیامبر(ص) فرستاد و گفت: برو و از حضرت کمکی بخواه و اگر فرمود :
« چیزی نزدم نیست.»
بگو: پیراهنت را به من بده . وقتی پسر، خدمت رسول خدا(ص) آمد و پیراهن را درخواست کرد، حضرت لباسش را درآورد و به او بخشید....[47].
مردی خدمت پیامبر(ص) رسید و «کمک مالی» درخواست کرد، حضرت فرمود: «فعلاً نزد من چیزی نیست؛ ولیکن با من بیا تا اگر چیزی به ما رسید، به تو بدهیم.»
عمربن خطّاب گفت : ای پیامبر! همانا خداوند که شما را به چیزی که قدرت آن را ندارید، مکلّف نکرده است. پیامبر (ص) سخن عمر خوشش نیامد؛ در این موقع، مرد نیازمند عرض کرد: انفاق کن و به جهت کمی، از صاحب عرش نترس [زیرا خداوند، مقدار کم را هم قبول میکند].
رسول خدا(ص) از این سخن خوشش آمد و تبسّم کرد و آثار خوشحالی در چهرهاش نمایان شد[48].
در یکی از روزهای بیماری پیامبر(ص) – که به رحلت حضرت انجامید – رسول خدا(ص) وارد مسجد شد و خبر فرارسیدن مرگ خود را به مردم اعلام کرد و سپس فرمود:
« اگر به کسی وعده دادهام ، آمادهام که انجام دهم و هر کس از من طلبی دارد، بگوید تا بپردازم.»
در این هنگام، مردی برخاست و عرض کرد : چندی پیش، به من وعده دادید که اگر ازدواج کنم، مبلغی به من کمک خواهید نمود.
پیامبر(ص) فوراً به «فضل بن عباس» دستور داد تا آن مقدار پول را به وی بپردازد....[49]
اکنون زیبنده است با نیایش های پیامبر(ص) آشنا شده و برای گشایش در زندگی دست، نیاز به درگاه بی نیاز بگشاییم:
- الّّلهم اجعل أوسع رزقک علیّ عند کبر سنّی و انقطاع عمری ؛ خدایا! روزی مرا به هنگام پیری و پایان زندگیام، وسعت ببخش.[50]
- اللّهمّ اغفرلی ذنبی و وسّع لی فی داری و بارک لی فی رزقی ؛ خدایا ! گناهم را بیامرز ، خانهام را وسعت بده و رزقم را افزون کن.[51]
اللهم انّی أعوذ بک من الکفر و الفقر؛ خدایا! از کفر و فقر، به تو پناه میبرم.[52] رسول اکرم(ص) در دعاهای دیگرش نیز از اموری به درگاه الهی پناهنده میشود؛ همچون : ناتوانی، تنبلی، مستمندی، قرض، تنگ دستی و چیرگی قرض.[53]
و مطلب قابل توّجه، این ادعیّه است که :
- أسألک القصد فی الفقر و الغنی؛ خدایا! میانه روی در حال تهی دستی و ثروت را، از تو درخواست میکنم.[54]
- اللّهمّ إنّی أعوذ بک ... من شّر فتنة الغنی و أعوذ بک من فتنة الفقر؛ خدایا! به درگاهت پناه میبرم ... از بدی بلا و آزمایش ثروت ، و به تو پناهنده میشوم از آزمایش و بلیّة فقر. [55]